این سریال پر طرفدار حقایقی پشت پرده داره که امروز قراره فاش بشه………..
به نظر شخصی من این سریال که با توجه به رده ی سنی که بین ۱۴ تا ۱۹ه… رده ی سنی خوبی برای جذب نوجوانان به خودشون(مایاها)هست..
در این سریال از نماد های ماسونی زیادی استفاده شده….
اگه نمیدونید ماسون چیه بخشی از مستند ظهوررا مطالعه کنید.
اگه شما کسی هستید که قسمت های این سریال رو تا اخر یعنی فصل ۳ قسمت ۲۲ نگاه کردید این مطلب منو به راحتی می تونید بفهمید……
حالا دلایلم رو نسبت به این موضوع می گم:
-
اگه به قسمت ۱۵ فصل ۳ این سریال نگاه کنیم می بینیم که مادر کلاوس در یک دایره که درونش یک شکل هندسی ۵ ضلعی قرار داره قدرت می گیره و از همه مهمتر اینکه وقتی درون اونه هیچ خون اشامی نمیتونه وارد اون بشه مگر با اجازه ی او…………این شکل هندسی ۵ ضلعی به ستاره ی پنتگرام معروفه که در ایین شیطان پرستان در مراسم های قربانی و جادوگری استفاده میشه.
-
طرز شخصیت در این سریال ها اینطوریه که شخصیت های خوب(چه خون اشام و چه انسان ها)وقتی کنترل خودشون از دست میدن به یک شخصیت بسیار بد در فیلم تبدیل میشن که باید توسط دیگران اول کنترلشون بدست بیارن و بعد دیگه همون ادم سابق(همون ادم خوبه قبلی) نمیشن.مثل استیفن و الاریک………
-
مهمترین دلیل:در این سریال بعضی از انسان ها که به خون اشام تبدیل میشن طریقه ی تبدیل انسان به خون اشام اینه که باید اول خون یک خون اشامو بخورن بعد بمیرن…..که این یعنی(استغفرالله)منکر عالم برزخ و کلا منکر اون دنیا می شن که باز اگه اینو در ایین ماسون ها جستجو کنیم اینه که (استغفرالله) اونا میگن ما وارثان این سیاره هستیم و تا ابد در اینجا میمونیم……بدون اینکه بمیریم و اگه در فیلم کسی خون اشام بشه یعنی جاودانه میشه که در واقع همون این ایین رو دنبال می کنن.
-
اگه به طرز ساختن خونه هاشون نگاه کنین(مخصوصا خونه ی دیمن و استیفن)می بینین که سقف خونه به شکل مثلثه(مثلث یکی از همون شکل های هندسی ماسون هاست)
خاطرات خونآشام (به انگلیسی: The Vampire Diaries) یک سریال آمریکایی محصول سال ۲۰۰۹ شبکهٔ تلویزیونی سیدابلیو است که هم اکنون نیز در حال ساخت میباشد و در حال حاضر محبوبترین سریال تلویزیونی برای رده سنی نوجوان (۱۴-۱۹) محسوب میشود این داستان به شرح خاطرات و اتفاقاتی که برای یک خونآشام به نام استفن سالواتوره و یک دختر به نام الینا گیلبرت میپردازد که هر دویشان در پایان هر روز به نوشتن خاطرات خود میپردازند. به همین دلیل نام این سریال هم دارای یک ایهام است زیرا نام این مجموعه هم میتواند بیانگر “خاطرات خونآشام: یعنی خاطراتی باشد که استفن دربارهٔ خود مینویسد” و هم خاطراتی که دربارهٔ یک خونآشام (توسط الینا) نوشته میشود. تاکنون ۳ فصل از این سریال پخش شدهاست.
کانال سی دابلیو همچنین این برنامه تلویزیونی را برای فصل چهارم تمدید کرد
رده بندی سنی (PG-۱۴ Rated) این سریال، مشاهده این سریال بنا به تأیید بنیاد ردهبندی محتوای رسانه در آمریکا برای افراد زیر ۱۴ تنها در حضور والدین مورد تأیید است و در غیر این صورت توصیه نمیشود.
خلاصه داستان
فصل یکم (۲۰۰۹-۲۰۱۰)
در قسمت اول این سریال استفن سالواتوره که یک خونآشام است به شهر جدیدی میآید و با دختری به نام الینا برخورد میکند و عاشقش میشود و به همین جهت جهت نزدیکی به او به دبیرستان الینا میرود و کم کم رابطه بین او و الینا شکل میگیرد اما پس از مدتی برادر استفن، دیمن پیدا میشود و مشکلاتی را به وجود میآورد که حتی منجر به این میشود که الینا از این راز با خبر شود ولی او با توجه به رفتارهای خوبی که از قبل از استفن دیدهاست منطقی برخورد میکند و سعی میکند با این قضیه کنار بیاید، استفن جریان تبدیل شدنش به خونآشام را در سال ۱۸۶۴ را شرح میدهد که دختر خونآشامی به نام کاترین مسبب این جریان بودهاست، همچنین دیمن تلاشهایی برای بازگردانی کاترین (که ظاهرا او نیز عاشقش بودهاست) میکند که در طی اشتباهی تعداد زیادی خونآشام آزاد میشوند و مشکلاتی به وجود میآیند، در قسمتهای میانی علت شباهت زیاد الینا به کاترین مشخص میشود و آن این بوده که ظاهراً الینا نوهٔ کاترین بوده و او فرزند ناتنی خانوادهٔ گیلبرت بودهاست، در پایان این فصل کاترین به شهر سابقش بازمیگردد.
فصل دوم (۲۰۱۰-۲۰۱۱)
پس از بازگشت کاترین او درصدد انتقام و اذیت و آزار برادران سالواتوره میآید و در همین راستا اتفاقاتی میافتد. مشخص میشود که کاترین از ابتدا فقط استفن سالواتوره را دوست داشته و علاقهای به دیمن ندارد و از طرفی قرنها پیش از سالواتره ها با برادرانی به نامهای کلاوس و الایژا بودهاست که این دو برادر نخستین خونآشامهای تاریخ هستند. دیمن پس از فهمیدن این موضوع که بیهوده ۱۵۰ سال در پی یافتن کاترین بودهاست او را فراموش میکند و عاشق الینا میشود.کلاوس در صدد شکستن طلسمی بر می آید که مدتها ذهن او را به خود مشغول کردهاست. او برای این کار به یک همزاد که خون انسان داشته باشد و یک خونآشام نیاز دارد و باید مراسم قربانی کردن را انجام دهد.اما دیمن به اجبار از خون خود به الینا میدهد تا خون او ناخالص شود. الینا از دست دیمن ناراحت و عصبانی میشود.در هر حال الینا تا پیش از مرگ انسان میماند پس کلاوس او و جنا(که توسط کلاوس تبدیل به یک خون آشام شده)ویک گرگینه را برای مراسم قربانی کردن انتخاب میکند.دیمن در نجات جان مت و کارولاین توسظ تایلر لاک وود گرگینه گاز گرفته میشود.جنا در مراسم قربانی کردن میمیرد اما جان (پدر واقعی الینا) با فدا کردن خود الینا را نجات میدهد.دیمن که گرگینه او را گاز گرفتهاست به زودی میمیرد.پس پیش الینا میرود تا از او طلب بخشش کند اما الینا به او میگوید که شاید به زمان زیادی نیاز داشته باشد.دیمن به خانه میرود و با دراوردن حلقه اش به مقابل افتاب میرود تا خودکشی کند.استفن به موقع سر میرسد و مانع او میشود و با زندانی کردن دیمن در پی پیدا کردن راه درمان میگردد.جرمی گیلبرت که مدتی پیش مرده بود هم توسط بانی (دوست دختر جدیدش)که جادوگر است به دنیا باز میگردد.الینا متوجه زخمی شدن دیمن میشود و پشیمان و ناراحت از دیمن در حال مرگ مراقبت میکند.استفن هم با کلاوس معامله میکند که در صورت دادن پادزهر به دیمن هرکاری او بخواهد انجام میدهد.کلاوس او را وادار به خوردن مقدار زیادی خون میکند و از او میخواهد که به دنبال او شهر را ترک کند.کاترین پادزهر را برای دیمن میبرد و جان او را نجات میدهد.جرمی هم با روح دو دوست دختر قبلی خود یعنی آنابل و ویکی روبرو میشود.
فصل سوم (۲۰۱۱-۲۰۱۲)
کلاوس در تلاش برای ساختن ارتشی از دورگههای خود (خونآشام و گرگینه) است. اما هربار که یک دورگه میسازد کمی بعد او میمیرد. استفن که تبدیل به یک خونآشام وحشی شدهاست در کمک به او دریغ نمیکند. الینا سعی میکند همراه دیمن و آلاریک با نقشهای استفن را نجات دهد. اما استفن به آنها میگوید که نمیخواهد نجات پیدا کند و برگردد و اثباتش کشتن دوست دیمن اندی است. کلاوس خواهرش ربکا را که مثل او یک خونآشام اصیل است زنده میکند و آنگاه به ذهن استفن نفوذ کرده و از او میخواهد که به یاد آورد. استفن به یاد میاورد که در سالها پیش کلاوس و خواهرش را دیده و ربکا عاشق او شدهاست. سپس کلاوس و ربکا که در حال فرار از دست فردی بودند مجبور به جابه جایی میشوند و کلاوس به ذهن استفن نفوذ کرده و از او میخواهد که او و ربکا را فراموش کند. ربکا که دوست دارد با استفن بماند در برابر فرار با کلاوس مقاومت میکند و آن وقت کلاوس او را میکشد. کلاوس متوجهٔ رفتار عجیب استفن میشود و همراه با ربکا او را بهزور به میستیک فالز برمیگرداند. در آنجا کلاوس میفهمد که الینا زندهاست. وی بار دیگر به ذهن استفن نفوذ میکند و از او میخواهد که انسانیتش را خاموش کند. از اینجا به بعد استفن دیگر به چیزی اهمیت نمیدهد و فقط به هر چه کلاوس بگوید گوش میکند. کلاوس تایلر را دورگه میسازد و راه درست کردن دورگههایش را یاد میگیرد.کلاوس میفهمد که خون الینا تنها راه زنده ماندن دورگههایش است، بنابراین نمیخواهد که الینا بمیرد. کاترین و جرمی، مایکل(پدر کلاوس)را پیدا میکنند و مایکل قصد کشتن کلاوس را دارد. الینا هم سال جدید تحصیلی را در حالی آغاز میکند که استفن دوباره شروع به خوردن خون انسان کرده و تایلر هم یک جوراحساس نوکری نسبت به کلاوس پیدا کردهاست. الینا و آلاریک در جشن آغاز سال، سعی میکننداستفن را با گل شاه پسند بیهوش کنند تا بتوانند استفن را در سلول قدیمی فوربس زندانی کنند تا مایکل، کلاوس را بکشد و این اجبار ذهنی کلاوس از استفن آزاد شود. اما موفق نمیشوند چون ویکی (خواهر مت) که الآن یک روح است، به دلایلی سد راه آنها میشود(قبلا بانی برای نجات جان جرمی، طلسمی را شکست که دروازه بین این دنیا و دنیای ارواح باز شد و ارواح میتوانستند در این دنیا حضور یابند و ویکی برای اینکه بتواند برای همیشه در این دنیا بماند، باید الینا را بکشد. اما بانی موفق میشود برای همیشه دروازه را ببندد).
دیمن، آلاریک و الینا محل زندگی(یک غار قدیمی) مایکل و خانواده اش را پیدا میکنند که داستان زندگی و چگونه تبدیل شدن مایکل و خانواده اش در آنجا نقاشی شده. آلاریک، دیمن و الینا پس از جست وجوی فراوان، داستان زندگی آنها را میفهمند. مایکل فرزندان خود را به خون آشام تبدیل کرد تا دیگر آسیب پذیر نباشند، اما کلاوس با کشتن مادرشان، باعث میشود که خانواده از هم فرو بپاشد. کشتن مادرشان را به گردن مایکل میاندازد و با این کار ربکا(خواهرش) و الایژا(بزرگترین برادرش) را با خود متحد میکند.(بعدها به دلایلی الایژا از کلاوس جدا میشود)
حال که الینا تقریبا همه چیز را میداند، به پیش ربکا میرود و داستان را از زبان او میشنود. اما کلاوس به ربکا در مورد کشتن مادرشان دروغ گفته بود و ربکا با شنیدن اینکه کلاوس، مادرشان را کشته خشمگین میشود. از طرفی مایکل(که توسط کاترین زنده شده) با استفن و دیمن آشنا میشود و درصدد کشتن کلاوس هستند و ربکا هم با آنها متحد میشود و با نقشهای زیرکانه کلاوس را به شهر میستیک فالز برمیگردانند… . سلاحی که با آن میتوان کلاوس را کشت، مایکل به دیمن داده بود تا دیمن او را بکشد، اما کاترین یک چیز خیلی خیلی مهم را میفهمد(که مایکل به دیمن نگفته بود) و آن را به استفن میگوید. اینکه اگر یک خون آشامِ عادی با آن سلاح یک خون آشام اصیل را بکشد، خود آن خون آشام هم کشته میشود. استفن وقتی این موضوع را میفهمد، جلوی دیمن را میگیرد(یعنی اینکه انسانیت استفن دوباره برگشته) و کلاوس هم از این موقعیت، استفاده کرده و مایکل را میکشد.
اما دیمن و الینا فکر میکنند که استفن برای آزادی ذهنی خود، جلوی کشتن کلاوس را گرفتهاست. حال که استفن آزادی خود را بهدست آورده، تمام خانوادهٔ کلاوس (که در تابوت هستند) را میدزدد و قصد انتقام از کلاوس را دارد. بعداً استفن متوجه میشود که یک تابوت افسون شده و در آن به هیچ وجه باز نمیشوند(مادر کلاوس هست که از تابوت بیرون میاید و وانمود میکند کلاوس را هنوز دو ست دارد ولی در اصل قصد کشتن کلاوس را دارد که کلاوس میفهمد و مادر کلاوس فرار میکند) در ضمن استفن از کلاوس میخواهد که دورگههایش را از شهر خارج کند وگرنه الینا را به خونآشام تبدیل میکند . پس از تمام این اتفاقات استفن آرام تر شده و رابطه اش نیز با الینا خوب شده اما در قسمت ۱۷ دیمن می فهمد به جز آن سلاحی که پدر کلاوس داشت (و نابود شد) سلاحی دیگر نیز وجود دارد که در زیر پل شهر پنهان شده است. ولی ربکا قبل از دیمن جای آن را می فهمد و تمام آن سلاح ها را نابود می کند اما غافل از این است که دیمن از او باهوش تر است زیرا دیمن می فهمد که چوپ تابلوهای قدیم شهر نیز از این سلاح ساخته شده است. او پس از جمع آوری تابلوها آن ها را نزد استفن می برد و قسمت ۱۷ با این جمله تمام می شود: بریم چند تا اصیل بکشیم.
در قسمت ۱۸ آلاریک، دیمن و استفن مشغول به ساختن سلاح از چوب درخت بلوط سفید برای کشتن اصیل ها هستند و اکنون الینا،الاریک، استفن، دیمن، کارولین و مت هر کدام یک سلاح برای کشتن اصیل ها دارند. کلاوس برادرش فین را مجبور میکند تا با او به مستیک فالز بیاید تا یک جادوگر (مادر بانی) و جرمی رو تهدید کند تا بانی افسون اِستر که آن ها را به هم متصل کرده است باطل کند و ربکا در این کار به کلاوس کمک می کند. دیمن، استفن ، الینا، کارولین و مت نقشه ای برای کشتن کلاوس دارند. فین حاضر به همکاری با کلاوس نشد ولی کلاوس با سیج(عشق فین) او را راضی به همکاری می کند.ربکا برای انتقام از دیمن به خاطر کاری که با او کرد او را شکنجه می دهد. الینا از حضور فین و سیج در مستیک فالز باخبر می شود. طبق نقشه اگر یکی از اصیل ها بمیرد بقیه هم می میرند ولی بانی طلسم را قبل از اینکه استفن و مت و الینا فین رو بکشند شکست. بانی دیمن را در حال شکنجه می بیند ولی حاضر به نجات دادن او نمی شود و موضوع را به الینا می گوید. سیج برای انتقام فین به سراغ استفن می رود ولی چون نسل خونیش به فین متصل بوده(یعنی فین او را به خونآشام تبدیل کرده بود) می میرد و آن ها از اینجا می فهمند که اگر کلاوس رو بکشند تمام نسل خونی او هم می میرند. اما آن ها نمی دانستند نسل خونی استفن، دیمن و کارولین به کدام خونآشام اصیل متصل می شود. استفن پیش کلاوس میرود و چوب ها را با دیمن معامله می کند ولی دو تا از چوب ها سر جایشان نبودند و یکی از آن ها را ضمیر ناخود آگاه آلاریک پنهان کرده بوده است.
بازیگران اصلی
بازیگر | نقش | توضیحات |
---|---|---|
نینا دوبرو | الینا گیلبرت/ کاترین پیرس | الینا معشوقه و دوست انسان استفن است که پس از مدتی مشخص میشود همزاد کاترین است |
پل ویسلی | استفن سالواتوره | خونآشامی که از سال ۱۸۶۴ میلادی تبدیل به خونآشام شدهاست، او دراری شخصیتی مثبت است. او همچنین همواره سعی میکند انسان دوستانه زندگی کند و فقط از خون حیوانات تغذبه میکند بعدا جای شخصیت او با دیمن عوض میشود |
یان سامرهلدر | دیمن سالواتوره | برادر استفن که برخلاف استفن علاقهٔ زیادی به عمل به غریزه خود (کشتن و تغذیه از خون انسانها) دارد و از زمانی که به واسطهٔ برادرش استفن به یک خون آشام تبدیل شده؛ هدف خود را در زندگی عذاب دادن مردم جهان و به خصوص اذیت کردن برادرش قرار دادهاست |
استیون آر. مککوئین | جرمی گیلبرت | برادر ناتنی الینا. |
سارا کنینگ | جنا سامرز | خالهٔ ناتنی الینا که توسط کلاوس کشته شد. |
کاترینا گراهام | بانی بنت | دوست الینا که یک ساحرهاست و از قدرتهای خاصی برخوردار است. |
کندیس آکولا | کارولین فوربس | دوست الینا که کاترین او را به یک خونآشام تبدیل کرد. |
زک روئریگ | مت دونوان | دوست الینا و برادر ویکی. |
کایلا اول | ویکی دونوان | خواهر مت و دوست سابق جرمی که به وسیلهٔ دیمن کشته شد. |
مایکل تروینو | تایلر لاکوود | نخستین دورگه موفق کلاوس که دوست کارولین نیز است و احساس نوکری به کلاوس دارد. |
متیو دیویس | آلاریک سالتزمن | معلم تاریخ دبیرستان و شکارچی خونآشام. |
جوزف مورگان | کلاوس | قویترین خونآشام پس از پدرش (یکی از خونآشامهای اصیل) که پدرش را می کشد. |
کلر هولت | ربکا | خواهر کلاوس و یکی از خونآشامهای اصیل. |